یکی از ملت هایی که در تاریخ به جادوگری شهرت داشته اند، قبطیان مصر بودند «و دست نوشته های قدیمی مصر که بر کاغذ پاپیروس یافت شدند، نشان میدهند که جادو در میان تمام طوایف مصر از جایگاه والایی برخوردار بوده است تا جایی که مراسمی برای آن ترتیب میدادند و وظایفی را در قبال آن مشخص میکردند که عالمان دینی آنان عهده دار آن میشدند».
این دست نوشته ها بیانگر این نکتهاند که گاهی مصریان به منظور غافلگیرکردن خدایان خود، افسون های شرک آلودی را میخواندند تا خدایان بتوانند برچیز مورد نظر آنان اثر داشته باشند، و گاهی هم جهت دفع بیماریها نسخه های پزشکی را با طلسمها و افسونها آمیخته میکردند.
مصریان قدیم بدن انسان را به اعضای مختلف تقسیم میکردند و معتقد بودند که هریک از این اعضا تحت تأثیر یکی از خدایان قرار دارند و جدولی را برای روزهای با برکت و نحس ترسیم کرده بودند و میگفتند: در روز نوزدهم ماه «هاتور» عبور از رودخانه ی نیل جایز نیست، و نیز معتقد بودند که اگر کودکی در ماه «بابه» به دنیا بیاید، محکوم به قتل خواهد شد».
یکی از بزرگترین پادشاهان مصر که در واپسین روزگار مصریان قدیم بر آنان حکومت میکرد جادوگری ماهر بنام «نیکتانیبس» که تا سال 358 قبل از میلاد حکومت او ادامه داشت.
قرافی در کتاب «الفروق» میگوید: «قبطیان در زمان «دلوکا» پادشاه مصر بعد از فرعون، در معابد سحر انجام میدادند و لشکریان دنیا را به تصویر میکشیدند در حالی که چشمانشان را بیرون میآوردند و گردنهایشان را میزدند. هر لشکری که قصد حمله به آنان را داشت از دیدن این تصاویر به وحشت میافتاد و ازیورش به آنان خودداری میکرد. بدین ترتیب پس از غرق شدن فرعون و لشکریانش، زنان مدت ششصد سال بر قبطیان پادشاهی و فرمانروایی میکردند.
جادوگران مصر دارای معادلات جبری و مجموعههای حسابی و فلکی و رموز و کلمات مبهمی بودند که هنگام سحر کردن از آنها استفاده میکردند. کاهن قبل از آنکه به اعمال سحرآمیز بپردازد، به مدت نه روز در عبادتگاهش خلوت میکرد و در این مدت محل و لباسهای روزانهی خود را پاک میکرد و غذای مخصوصی میخورد و ریاضتهای دینی سختی را انجام میداد. پس از پایان یافتن این نه روز، دهان خود را با نترون میشست و با رنگ سبز تصویر یک پر کوچک را بر زبان خود رسم میکرد. این تصویر از نظر آنان بیانگر راستی و حقیقت بود. سپس دایرهی بزرگی را به رنگ روزی که سحر را در آن شروع میکرد میکشید و در اطراف آن از داخل و خارج علامتها و رمزهای سحرآمیزی را رسم میکرد و پس از آن کار خود را آغاز میکرد.
جادوگران هنگام تجهیز مردگان جهت انتقال به جهان آخرت جادو میکردند و از نظر مصریان قدیمی عملیات مومیایی و دفن کردن، ارتباط نزدیکی با سحروجادو داشت. هنگام مومیایی کردن، طلسمها، افسونها و عبارتهای سحرآمیز مخصوصی را میخواندند که بدون آنها، مومیایی کردن آنطور که شایسته است انجام نمیگرفت.
علاوه بر این، کتیبههای بدست آمده در «اهرام» که به زبان هیروگلیفی نوشته شدند و قدیمیترین آثار فکری انسان به شمار میآیند، شامل آثار واضحی از سحر هستند، و حتی برخی از باستانشناسان این کتیبهها را مجموعهای از افسونها و رموز سحری برشمردند.
پژوهشگران باستانشناسی تاکید میکنند که مناظر و تصاویر کشیده شده بر دیوارهی قبرهای قدیمی مصر، دارای انگیزههای سحرآمیزی بودهاند، زیرا که هدف از آنها تحقق یافتن محتویات آنها در زندگی اخروی بوده است.
در دورهی امپراتوری قدیم مصر نامهی مشهور مردگان مجموعهای از تصاویر سحرآمیز و افسون و طلسمهایی بود که مردگان هنگام انتقال به جهان آخرت آن را مورد استفاده قرار میدادند.
زندگی روزمرهی مصریان قدیم را نیز سحر و جادو فرا گرفته بود تا جایی که آنان غذای خود را آماده نمیکردند و به مسافرت نمیرفتند مگر پس از خواندن افسونها و صیغههای سحرآمیز مخصوصی. جادوگری در دولتهای میانی و جدید بیشتر از دولتهای قدیمی مصر رایج بود، زیرا بیشتر آثار و کتیبههای کشف شدهی حاوی سحر در دوران دو دولت میانی و جدید بود.
مصر قدیم جایگاه فنون و صنایع مختلف بوده است به گونهای که تاریخ آنها بیانگر این نکته است که هیچکدام از کارهای صنعتی و شیمیایی آنان انجام نمیشد مگر همراه با (گفتن) کلماتی دینی و تعابیری سحرآمیز که برای موفقیت در این کارها لازم و ضروری بودند.
جادوگران مصر در زمینهی سحر به جایگاه والایی رسیده بودند، زیرا ملتهای دیگر مثل یونانیان، رومیان و غیره بر این باور بودند که جادوگران مصر از جادوگران دیگر ممالک شرقی پیشرفتهتراند، و ساحران سرزمینهای همجوار مصر تلاش میکردند که از جادوگران مصر تقلید کنند.
کسی که از جایگاه سحر و جادو نزد مصریان قدیم آگاهی داشته باشد، به جنایت سحر بر زندگی انسان در طول تاریخ پی میبرد و انسان مسلمانی که این گمراهی را مورد مطالعه قرار میدهد، راهی ندارد جز اینکه بگوید: سپاس و ستایش سزاوار خدایی است که نعمت اسلام را به ما ارزانی داشت.
رویارویی موسی و جادوگران
خداوند متعال در قرآن کریم که هرگز باطل به آن راه نمییابد از آنچه بین حضرت موسی علیه السلام و جادوگران ماهر مصر اتفاق افتاد ما را باخبر نموده است.
خداوند حضرت موسی علیه السلام را به سوی فرعون و اشراف و بزرگان او فرستاد تا آنان را به سوی ایمان به خدا دعوت کند. خداوند همراه با موسی علیه السلام نشانههای آشکاری را فرستاد که بیانگر راستگویی وی باشند، یکی از بزرگترین این نشانهها عصایی بود که وقتی حضرت موسی علیه السلام آن را میانداخت به اژدهای بزرگی تبدیل میشد. هنگامی که فرعون حضرت موسی علیه السلام را تکذیب کرد و از او نشانهای خواست که بیانگر راستگویی او باشد، حضرت موسی علیه السلام این نشانهی بزرگ را به او نشان داد. ﴿فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعۡبَانٞ مُّبِینٞ١٠٧﴾ [الأعراف: 107].
«پس موسی عصای خود را انداخت و بناگاه به صورت اژدهای آشکاری در آمد». فرعون و اشرافش خواستند با سحر جادوگران خود که در آن روزگار از جایگاه والایی برخوردار بود، با این معجزهی حضرت موسی÷ مبارزه کنند و آن را باطل نمایند، به همین منظور جادوگران را از تمام نقاط مصر جمع کردند.
﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ١٠٩ یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُمۡۖ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ١١٠ قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَأَرۡسِلۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ١١١ یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ١١٢﴾ [الأعراف: 109-112].
«اشراف قوم فرعون گفتند: به راستی این ساحر ماهری است. او میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند، چه نظر میدهید؟ (اشراف به فرعون) گفتند: او و برادرش را به تأخیر بینداز و (مأمورانی را) به شهرها بفرست تا (جادوگران مجرّب را) جمع کنند، تا همهی ساحران ماهر را نزد تو بیاورند». حضرت موسی روز عید را موعد رویارویی قرار داد.
﴿قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَ یَٰمُوسَىٰ٥٧ فَلَنَأۡتِیَنَّکَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَکَانٗا سُوٗى٥٨ قَالَ مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى٥٩﴾ [طه: 57-59].
«(فرعون) گفت: ای موسی! آیا آمدهای که با سحر خود ما را از سرزمینمان بیرون کنی؟ همانا ما هم سحری مانند سحر تو برای تو میآوریم، پس موعدی را میان ما و خود معین کن که نه ما و نه تو از آن تخلّف نکنیم، وعدهگاه ما (باید) مکانی صاف و مسطح باشد، (موسی) گفت: موعد ما روز جشن زینت باشد و باید مردم در هنگام چاشتگاه گرد آورده شوند».
جادوگران از نقاط مختلف مصر گردآوری شدند و فرعون با اعطای پاداش و پست و مقام آنان را تشویق کرد تا در روز رویارویی هرچه در توان دارند انجام دهند. در این روز مردم هم از مناطق مختلف جمعآوری شدند.
﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٣٨ وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠ فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤١ قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ٤٢﴾ [الشعراء: 38-42].
«سرانجام ساحران برای روز موعود گردآورده شدند، و به مردم گفته شد: آیا شما هم گرد میآیید؟ تا اگر ساحران پیروز شدند، ما از آنان پیروی کنیم. هنگامی که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: آیا اگر ما پیروز شویم پاداش بزرگی خواهیم داشت؟ (فرعون) گفت: بلی و شما از مقرّبان خواهید بود».
حضرت موسی÷ قبل از شروع مبارزه، جادوگران را نصیحت کرد و ساحران با هم به گفتگو پرداختند و در نهایت تصمیم گرفتند که مبارزه را ادامه دهند.
﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ٦١ فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ٦٢ قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ٦٣ فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡیَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ٦٤﴾ [طه: 61-64].
«موسی به ساحران گفت: وای بر شما! بر خدا دروغ نبندید که خدا شما را با عذاب (خود) نابود و ریشهکن خواهد ساخت، پس ساحران دربارهی کارهایشان به نزاع با یکدیگر پرداختند و مخفیانه و درگوشی با هم سخن گفتند. (ساحران) گفتند: همانا این دو نفر ساحرند که میخواهند شما را با سحر خود از سرزمینتان بیرون کنند و آیین برتر شما را از بین ببرند، پس تمام مکر و کید خود را روی هم بریزید و یکپارچه بکار گیرید سپس همگی به یک صف درآیید. امروز کسی پیروز میگردد که بتواند برتری خود را نشان دهد».
ساحران اختیار (شروع مبارزه) را به موسی دادند و گفتند:
﴿إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ نَحۡنُ ٱلۡمُلۡقِینَ١١٥﴾ [الأعراف: 115].
«یا تو (عصای خود را) بینداز یا ما (ریسمانهای خود را) میاندازیم».
حضرت موسی ترجیح داد که ساحران شروع کنندهی مبارزه باشند.
﴿قَالَ أَلۡقُواْۖ﴾ [الأعراف: 116]
«موسی گفت: شما (آنچه دارید) بیندازید».
﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ٦٥ قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦﴾ [طه: 65-66].
«ساحران گفتند: ای موسی! یا شما (عصای خود را) میاندازی و یا ما اول (اسباب جادوی خود را) بیندازیم. موسی گفت: بلکه شما اول بیندازید».
﴿فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُۖ إِنَّ ٱللَّهَ سَیُبۡطِلُهُۥٓ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٨١ وَیُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ بِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٨٢﴾ [یونس: 81-82].
«هنگامی که ساحران (ریسمانهای خود را) انداختند، موسی گفت: همانا آنچه ارائه دادید سحر است و حتماً خداوند آن را باطل و نابود خواهد کرد، (چرا که) خدا کار تباهکاران را شایسته نمیگرداند، خداوند با سخنان خود (که بر پیامبران نازل میکند) حق را پایدار میگرداند، اگرچه مجرمان نپسندند».
﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤﴾ [الشعراء: 44].
«پس ساحران ریسمانها و عصاهای خود را انداختند و گفتند: به عزت فرعون سوگند که ما قطعاً پیروزیم».
در این هنگام ناگهان حضرت موسی لرزه بر اندام شد و زبان حاضران ازسخن گفتن بند شد، جادوگران چشمان حاضران را سحر کردند و به آنان چنان وانمود شد که گویی این ریسمانها و عصاهای انداخته شده مارهایی هستند که بر زمین راه میروند.
﴿قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦﴾ [طه: 66].
«موسی گفت: بلکه شما اول بیندازید، (آنان ریسمانها و عصاهای خود را انداختند و موسی) چنین به نظرش رسید که بر اثر سحر آنان بناگاه ریسمانها و عصاهای آنان (مار شدهاند و) تند راه میروند».
﴿قَالَ أَلۡقُواْۖ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ سَحَرُوٓاْ أَعۡیُنَ ٱلنَّاسِ وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ وَجَآءُو بِسِحۡرٍ عَظِیمٖ١١٦﴾ [الأعراف: 116].
«موسی گفت: شما بیندازید پس هنگامی که (وسایل جادوگری خود را) انداختند، مردم را چشمبندی کردند و آنان را به هراس انداختند و سحر بزرگی را انجام دادند».
﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧﴾ [طه: 67].
«پس موسی در درون خود احساس اندکی هراس کرد».
در این هنگام وحی الهی نازل شد تا موسی را استقامت وثابت قدم بگرداند و کار آنان را ناچیز جلوه دهد و به او مژدهی پیروزی بدهد.
﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧ قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨ وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ٦٩﴾ [طه: 67-69].
«پس موسی در درون خود احساس اندکی هراس کرد، گفتیم: مترس! همانا تو برتری، و آنچه در دست راست داری بینداز که همهی ساختههای (مزوّرانهی) آنان را به سرعت میبلعد، چرا که کارهایی که انجام دادهاند نیرنگ ساحر است، و ساحر هرکجا برود پیروز و رستگار نمیشود».
موسی آنچه در دست راست خود داشت انداخت (و به اژدهایی تبدیل شد) و به سوی ساختههای آنان رفت و تمام ریسمانها و عصاها را یکی پس از دیگری بلعید. رویداد ترسناکی بود و جادوگران درمقابل پروردگار جهانیان به سجده افتادند و در برابر جمعیت بزرگی که برای تماشای آن مبارزه آمده بودند، اعلام کردند که آنچه موسی آورده است یک معجزهی الهی است.
﴿۞وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاکَۖ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ١١٧ فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٨ فَغُلِبُواْ هُنَالِکَ وَٱنقَلَبُواْ صَٰغِرِینَ١١٩ وَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ١٢٠ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٢١ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ١٢٢﴾ [الأعراف: 117-122].
«به موسی وحی کردیم که عصای خود را بینداز. ناگهان (به صورت اژدهایی در آمد و) به سرعت آنچه را به هم میبافتند بلعید. پس حق ثابت شد و آنچه آنان انجام میدادند باطل گردید. در آنجا (فرعون و فرعونیان) شکست خوردند و خوار و ذلیل برگشتند، و ساحران به سجده افتادند، گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم، پروردگار موسی و هارون».
خداوند در جای دیگری فرموده است:
﴿وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ٦٩ فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ٧٠﴾ [طه: 69-70].
«و آنچه را که در دست راست داری بیفکن که همهی ساختههای (مزوّرانه) آنان را به سرعت میبلعد، چرا که کارهایی که انجام دادهاند نیرنگ است و ساحر هرکجا برود پیروز نمیشود، پس ساحران همگی به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم».
ابن کثیر میگوید: «هنگامی که موسی عصای خود را انداخت، به اژدهایی بزرگ و ترسناک تبدیل شد، طوری که مردم از آن کناره گرفتند و به سرعت فرار کردند و از آن جای دور شدند. آن اژدها به سوی ریسمانها و عصاهایی که جادوگران انداخته بودند رفت و به سرعت همهی آنها را یکی پس از دیگری بلعید در حالی که مردم از مشاهدهی آن شگفت زده شده بودند.
اما جادوگران چیزی را مشاهده کردند که آنان را وحشت زده و حیران نمود واز چیزی باخبر شدند که به قلبشان هم خطور نمیکرد و در واقع کار وحرفهی آنان نبود. در این هنگام با توجه به علم و شناختی که داشتند، یقین پیدا کردند که این کار سحر، شعبدهبازی، نیرنگ، خیال، دروغ، بهتان و گمراهی نیست، بلکه حقیقتی است که هیچ کس توان انجام آن را ندارد بجز پروردگار برحقی که موسی را مبعوث و با حق تأیید کرد. خداوند پردهی غفلت را از دلهای آنان برداشت، و آنها را با نور هدایت روشن گردانید، و سنگدلی را از آنان دور نمود و سرانجام آنان به سوی پروردگار خود توبه کردند و در مقابل او به سجده افتادند».
- ۹۹/۰۶/۰۶