رقیه شرعی - علاج با قرآن - دفع سحر و جادو

دفع سحر و جادو و جن گیری با قرآن مجید و بر اساس منابع اهل سنت و الجماعت

رقیه شرعی - علاج با قرآن - دفع سحر و جادو

دفع سحر و جادو و جن گیری با قرآن مجید و بر اساس منابع اهل سنت و الجماعت

  • ۰
  • ۰

«سحر نزد یونانیان از جایگاه والایی برخوردار بود و یونانیان هم مانند دیگر جوامع بشری به افسون و طلسم و تأثیر ارواح بد و غیره معتقد بودند».


«در آغاز عصر نهضت و روشنگری که دانشمندان میراث کهن یونان و روم را مورد نقد وبررسی قرار دادند، براین باور بودند که جامعه‏ ی یونان در مقایسه با دیگرجوامع با سحر و جادو فاصله‌ی زیاد داشته است، چون جامع ه‏ای که امثال ارسطو، افلاطون، اکسینیفون و اربیدس را پرورش داده است امکان ندارد که شیفته‏ ی هنری همچون جادوگری شود که جزو هنرهای زیبا به شمار نمی‏آید.


با وجود این، این دیدگاه که معتقد به تبرئه‏ ی یونان باستان از سحر و جادوگری است نتوانسته است از نقد جدید هنر و فلسفه‏ ی یونان در امان بماند، زیرا امروزه هر پژوهشگری می‏تواند آثار سحر را در دین، تاریخ و ادبیات یونانی که پر از رموز و کنایه‏ های سحر‏آمیز است، پیدا کند. اسطوره‏ های یونانی مملو از کارهای سحر‏آمیز شگفت ‏انگیزی هستند که موجودات را از وضعیتی به وضعیتی دیگر منتقل می‏کنند، همچنین در این اسطوره‎ها اخبار سحر‏آمیز و موجودات شگفت‌انگیز وجود دارند که از ویژگی‌های انسان و حیوان برخوردارند.


اسبرطی‏ها که با قانون و نظام آموزشی خود فلاسفه را به شگفتی واداشته ‏اند، زندگی روزانه‏ شان در واقع همچون زندگی صحرانشینانی است که مراسم و شعایری که ارتباط نزدیکی با سحر دارند را، انجام می‏دهند.


مورخ مشهور یونانی «هیرودتس» که به پدر علم تاریخ معروف است به تدوین داستان‎ها و روایت‌های مربوط به پیشگویی‎های شگفت‎انگیز و صداهایی که از درون زمین یا آسمان‎ها بر می‏خیزند علاقه‌ی ویژه ای داشت و جادوگران آنطور که می‏خواستند و دوست داشتند آن‌ها را تفسیر می‏کردند. بنابراین تاریخ مشهور او مملو از این داستان‏ها و شگفتی‏ها است همانگونه که در کتاب‌های «اکسینیفون» اخبار قربانی‏ها، پیشگویی‏ها و خواب و رؤیاها و نیکی‏ها و بدی‏هایی وجود دارد که درآن‏ها نهفته‌اند.


بیان این شگفتی‏ها و پیشگویی‏ها به نویسندگان عادی یونانی بسنده نمی‏شود، بلکه حتی نویسندگان دیگری مثل «افلاطون» که به حکمت و فلسفه آشنایی داشتند و یا  مثل «اربیدس» که در ادبیات شهرت داشته‏اند، افسون‏ها، طلسم‏ها، نوشیدنی‏ها و اعمال سحر‏آمیز دیگری را یادآور شده‌اند که بوجود آورنده‌ی عشق و شیدایی هستند.


اگر تمام این شواهد ذکر شده در کتاب‌های تاریخ، ادبیات و فلسفه را در نظر بگیریم به این نتیجه می‏رسیم که یونانیان هم در زمینه‏ی سحر و جادو کمتر از دیگر جوامع قدیم نبودند و سحر یکی از عناصر مهم تمدن یونان بوده است.


آنچه جای شگفتی است این است که علم اخترشناسی و دیگر علوم غیبی به شکل پیشرفته در یونان ظهور پیدا نکردند مگر در دروه‏ی «هللینی» که در آن تمدن یونان به اوج خود رسیده بود. در برخی روایات آمده است که شخصی به نام «اوثانسی» در زمان جنگ‏های ایران و یونان، فنون جادوگری را بعنوان پیشرفته‏‌ترین روش وارد یونان کرد، و این از نظر یونانیان چیز جدیدی نبود، بلکه پیشرفته‏ترین فنون جادوگری آن زمان بودند که یونانیان انجام می‏دادند.


جادو فلسفه‌ی یونان را فرا گرفته بود. «زیللر» که یکی از عمیق‏ترین و دقیق‏ترین کسانی است که آثاری در زمینه‏ی فلسفه‏ی یونان تألیف کرده است می‏گوید: فیلسوف «امبیدوقلیس» معتقد بود که خود قادر به انجام دادن سحر است. از آثار ایشان نیز می‏توان به این نکته پی برد، وی در آثارش گفته است که می‏تواند پیری و بیماری را درمان کند، طوفان‏ها را برانگیزد یا آرام کند، باران را فرود بیاورد یا متوقف کند و حتی ادعا کرده است که می‏تواند مردگان را زنده نماید.


افلاطون در کتاب‌های فلسفی بویژه در قوانین خود درباره‌ی سحر و جادو سخن گفته است. او می‏گوید: پزشکان، پیامبران و منجّمان تنها کسانی هستند که می‏توانند به طبیعت سحر‏آمیز و مجسمه‏های مومیایی پی ببرند. چون مردم دیگر نسبت به این اشیا شناخت یقینی ندارند، نسبت به آن‌ها بی‌توجه هستند و آن‌ها را کوچک می‏شمارند.


افلاطون همچنین اعتراف می‏کند که هیچ فایده‏ای در قانع کردن بیشتر مردم به حقیقت این اشیاء وجود ندارد و لازم است که قوانینی جهت مبارزه با سحر و پیشگویی تدوین شود.


ظاهراً دیدگاه‌های افلاطون درباره‏ی طبیعت از عقایدی که از مجوسیان مشرق زمین گرفته شده است و یا از عقایدی که نسبت به علم با سحر ارتباط بیشتری دارد، اشباع شده است و با علم اخترشناسی همخوانی دارد. وی به اشیاء مادی ویژگی انسانی می‏دهد و ویژگی‌های روحی و مادی را در هم می‏آمیزد.


افلاطون تلاش می‏کند که تفسیری طبیعی یا عقلانی از سحر و جادو ارائه دهد. مثلاً وی در مورد منجّمی از طریق کبد میگوید: کبد منزله‏ی آینه‏ای است که اندیشه‏ها و صورت نفس انسان را منعکس می‏کند. افلاطون از عشق سازگار و عشق ناسازگار بین عناصر سخن می‏گوید و بر این باور است که عشق سازگار سرچشمه‏ی سلامتی و حاصل خیزی گیاهان، حیوانات و انسان است در حالی که عشق ناسازگار علت طاعون‏ها و بیماری‏ها است و بررسی و شناخت این دو نوع عشق و ارتباط آن‌ها با گردش اجرام آسمانی و تغییر فصل‏های سال، علم فلکیات یا اخترشناسی نامیده می‏شود و اساس قانون این علم تسلط ستارگان بر مخلوقات دنیاست.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی