رقیه شرعی - علاج با قرآن - دفع سحر و جادو

دفع سحر و جادو و جن گیری با قرآن مجید و بر اساس منابع اهل سنت و الجماعت

رقیه شرعی - علاج با قرآن - دفع سحر و جادو

دفع سحر و جادو و جن گیری با قرآن مجید و بر اساس منابع اهل سنت و الجماعت

  • ۰
  • ۰

تعریف سحر


1- تعریف سحر در لغت


سحر در زبان عربی به هر چیزی که علت آن پنهان و دقیق باشد، اطلاق می‎شود، به همین علت عرب‎ها در مورد چیزهای بسیار پوشیده و پنهان می‎گویند: «أخفی من السحر» یعنی از سحر پنهان‎تر است. عرب‎ها زیبایی چشم‎ها را هم به سحر توصیف می‎کنند، چرا که چشم‎ها با تیرهای خود به صورت پنهانی دل‎ها را مورد هدف قرار می‎دهند. بیان هم به سحر توصیف می‎شود از جمله در فرموده‎ی پیامبر ص که می‎فرماید: «إن من البیان لسحرَ»  یعنی برخی از بیان سحر است.

علت این که برخی از بیان‎ها سحر نامیده شده است این است که این نوع بیان‎ها مورد پسند شنوندگان قرار می‎گیرند و دل‎های آنان را جذب می‎کنند و بر نفس آنان غالب می‎شوند و اشیاء را از حقیقت و جهت خود بر می‌گردانند. سَحَری هم «سحور» نامیده شده است، چون به صورت پنهانی در آخر شب خورده می‎شود. ریه هم بخاطر پنهانی و دقت مجراهای آن به اجزای بدن سحر نامیده می‎شود. عرب‎ها سحر را بر خدعه و نیرنگ هم اطلاق می‎کنند، زیرا علت آن پنهان و دقیق است. کلمه‎ی سحر در این بیت لبید به همین معنا به کار رفته است:


فإن تسألینا فیم نحنُ فإنّنا
        عصافیرُ فی هذا الأنامِ المُسحَّرِ

«اگر   از  ما  سؤال می‎کنی که ما چه  کار  می‎کنیم،  پس (بدان که) ما  گنجشک‎هایی هستیم در میان این انسان‎های فریفته شده».

 

2- تعریف سحر از دیدگاه علما


جصّاص در تعریف سحر تفاوتی بین معنی لغوی و معنی اصطلاحی آن قائل نشده است. سحر از نظر او عبارت است از «هر چیزی که علت آن پوشیده و پنهان باشد و برخلاف حقیقت خود تصور شود و بمنزله‎ی گمراه کردن و نیرنگ باشد».


فخررازی هم در تفسیر خود همین دیدگاه را دارد و گفته است: «بدان که سحر در اصطلاح شریعت مختص هر چیزی است که علت آن پنهان باشد و برخلاف حقیقت خود تصور شود و بمنزله‎ی گمراه کردن و نیرنگ باشد».


این دو تعریف مانع نیستند، لذا این دو دانشمند چیزهایی که در قلمرو سحر قرار نیستند را نیز جزو مصادیق سحر به شمار آورده‎اند. در مبحث انواع سحر در این زمینه سخن خواهیم گفت.


ابن عابدین سحر را این چنین تعریف کرده است: «سحر علمی است که بوسیله‎ی آن ملکه‎ای نفسانی بدست می‎آید که انسان می‎تواند از طریق آن کارهای شگفت‎انگیزی را انجام دهد که علل و اسباب آن‎ها پوشیده و پنهان است».


ابن خلدون هم تعریفی شبیه تعریف مذکور را در مورد سحر ارائه داده و گفته است: «سحر عبارت است از علم به کیفیت استعدادهایی که نفوس بشری از طریق آن‎ها می‎توانند بدون یاریگر و یا به یاری امور آسمانی در عالم عناصر تاثیر بگذارند، که اولی سحر و دومی طلسم نامیده می‎شود».


تفاوت بین دو تعریف اول و دو تعریف آخر در این است که سحر از نظر دو تعریف اول شامل هر چیزی می‎شود که علت آن پوشیده و پنهان باشد، خواه آن چیزی که علتش پنهان است یک نیرنگ علمی باشد و یا ویژگی برخی از مخلوقات باشد و یا اینکه تخیل و نیرنگ باشد. ولی دو تعریف آخر سحر را صفتی برای برخی از نفوس آدمیان قرار می‎دهد که می‎توانند بوسیله‎ی آنچه از سحر آموخته‎اند در جهان مادی تاثیر بگذارند.


ما با جصّاص و رازی در جواز اطلاق سحر بر هر چیزی که علت آن پنهان باشد نزاعی نداریم، ولی اختلاف ما با آنان در این است که سحر اصطلاح شارع است (و احکامی بر آن مترتب است)، وجصّاص خود اقرار کرده است که اطلاق سحر بر بیان در حدیث «إن من البیان لسحرً» مجاز است نه حقیقت.


شایسته بود که جصّاص سخن‎چینی و آنچه که حیله‎گران بوسیله‎ی دستگاه‎های مرکب هندسی و داروها و چابکدستی انجام می‎دهند تا به مقصود خود برسند، را جزو سحر مجازی به شمار می‎آورد نه سحر حقیقی که خداوند از انجام دهنده‎ی آن به کافر نامبرده است.


شیخ سلیمان پسر عبدالله پسر محمد پسر عبدالوهاب می‎گوید: «سحری که از طریق دارو و دود کردن و امثال ‎آنها انجام می‎گیرد سحر به شمار نمی‎آید، و اگر سحر نامیده شود از طریق مجاز است همانند نامگذاری سخن بلیغ و سخن‎چینی به سحر. ولی این نوع سحر به خاطر ضرر و زیانی که دارد حرام است و انجام دهنده‎ی آن به شدت مورد تعزیر قرار می‎گیرد».


مسأله‎‎ی دیگر دیدگاه‌های مختلف علما در تعریف سحر است، و برخی از علما معتقدند که حقیقت و ماهیتی برای سحر وجود ندارد در حالی که برخی دیگر معتقدند که سحر دارای حقیقت است.


مثلاً اگر ابوبکر رازی در تعریف سحر گفته است: «سحر هر چیزی است که علت آن پوشیده و پنهان باشد و برخلاف حقیقت خود تصور شود و بمنزله‎ی گمراه کردن و نیرنگ باشد» به این خاطر بوده است که سحر از نظر او حقیقت ندارد.


استاد سید قطب از دانشمندان معاصر هم همین دیدگاه را دارد و در تعریف سحر گفته است: «سحر عبارت است از فریب دادن حواس و اعصاب و الهام کردن به نفوس، و سحر طبیعت اشیا را تغییر نمی‎دهد و حقیقت جدیدی را ایجاد نمی‎کند ولی آنچه را که جادوگر می‎خواهد به حواس و عواطف انسان القا می‎کند».


اما کسانی که معتقدند سحر دارای حقیقت است، آن را مانند ابن خلدون تعریف کرده‎اند.


از جمله کسانی که بر این باورند ابن قدامه است. وی در تعریف سحر گفته است: «سحر عبارت است از گره‎ها و افسون‎هایی که جادوگر بر آن‌ها می‎خواند یا می‎نویسد و یا عملی است که ساحر آن را انجام می‎دهد و بطور غیرمستقیم در بدن، قلب و یا عقل فرد جادو شده تأثیر می‎گذارد».
تهانوی هم در تعریف سحر گفته است: «سحر عبارت است از این که انسان در حین ارتکاب گفتار یا کرداری که در شریعت حرام شده است، کاری خارق عادت را انجام دهد. سنت خدا بر این جاری بوده است که خود در ابتدا انجام دهنده‎ی این کار خارق عادت باشد».


3- تفاوت سحر با معجزه و کرامت


با بررسی کردن در تفاوت سحر با معجزه و کرامت، حقیقت سحر روشن می‎شود. بسیاری از مردم سحر را با معجزه و کرامت در می‌آمیزند و معتزلیان حقیقت سحر را انکار کرده‎اند، چون نتوانسته‎اند جادو را از معجزه تشخیص دهند.


تفاوت جادو با معجزه و کرامت در این مورد است:
    جادو علمی است که از طریق یادگیری و مهارت پیدا کردن بدست می‎آید. خداوند متعال می‎فرماید:


﴿فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ﴾ [البقرة: 102].


«از آنان چیزهایی می‎آموزند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‎افکنند».


﴿إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ﴾ [طه: 69].


«آنچه که انجام داده‎اند، نیرنگ ساحر است».


و موسی به جادوگران گفت:


﴿مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُۖ إِنَّ ٱللَّهَ سَیُبۡطِلُهُۥٓ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٨١﴾ [یونس: 81].


«آنچه شما ارائه دادید، سحر است و حتماً خداوند آن را نابود و باطل خواهد کرد، خداوند کار مفسدان را شایسته نمی‎گرداند».


سحر در واقع با تحمل و رنج گفتار و کردار صورت می‎گیرد، در حالی که کرامت، عطا و بخششی از جانب خداوند است که هیچ نیازی به تحمل و رنج ندارد. معجزه نیز چنین است و به پیامبران و فرستاده‎های خدا داده می‎شود.


ابن خلدون می‎گوید: «معجزه نیرویی است که تأثیر بزرگی بر نفس انسان می‎گذارد و صاحب معجزه در انجام دادن کار اعجازآمیز خود از جانب خداوند مورد تایید قرار می‎گیرد، ولی ساحر کار خارق عادت خود را با نیروی نفسانی خود و گاهی با همکاری شیاطین انجام می‎دهد».


    معجزه و کرامت توسط انسان فاسق انجام نمی‎گیرند ولی انجام دهنده جادو تنها انسان فاسق می‌باشد. «پیامبری که معجزه از او سر می‎زند از نظر پیدایش، تولد، مزایا، اخلاق، آفرینش، صداقت، ادب، مهربانی و دوری از پستی‎ها و دروغ و نیرنگ از همه‎ی انسان‎ها برتر است در حالی که جادوگر کاملاً برعکس این موارد است و هر جا یافته شود در میان مردم مبغوض و حقیر است و دوستان و پیروان وی هم در صدد رسیدن به باطل هستند».


ابن حجر می‎گوید: «باید وضعیت کسی که کار خارق عادت را انجام می‎دهد، بررسی شود، اگر آن شخص پایبند شریعت بود و از گناهان کبیره دوری می‎کرد، کارش کرامت و در غیر این صورت جادو خواهد بود، زیرا این کار او یکی از انواع سحر مانند یاری کردن شیاطین نشأت می‎گیرد.


شیخ الإسلام ابن تیمیه/ در مورد جادوگران، منجّمان، کاهنان و کسانی که در زمینه‎ی علم و زهد و عبادت تلاش می‎کنند ولی به آنچه که پیامبران آورده‎اند ایمان نمی‎آورند و سخنان آنان را باور نمی‎کنند و از دستورات آنان اطاعت نمی‎نمایند می‎گوید: «همه‎ی این‎ها باید تکذیب شوند و در اعمالشان گناه و نافرمانی باشد مانند نوعی شرک، ستم، فواحش، غلو و یا بدعت در عبادت، و به همین خاطر شیاطین بر آنان نازل می‎شوند و با آنان همراه می‎گردند و بدین ترتیب آنان جزو اولیای شیطان قرار می‎گیرند نه اولیای رحمان. خداوند می‎فرماید:


﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ٣٦﴾ [الزخرف: 36].


«و هرکس از یاد خدا غافل و روگردان شود، شیطانی را مأمور او می‎سازیم و این شیطان همواره همدم او می‎گردد».


ذکر خدای رحمان همان قرآن کریم است که خداوند، پیامبر ص را با آن مبعوث کرده است، هرکس به قرآن ایمان نیاورد و آن را تصدیق نکند و به وجوب اطاعت از دستورات آن اعتقاد نداشته باشد، در واقع از قرآن روی‎گردان شده و در نتیجه شیطانی برای او مسخر می‎شود که او را همراهی خواهد کرد. بنابراین اگر کسی در نهایت زهد شب و روز مشغول ذکر خدا شود و در عبادت و بندگی او تلاش نماید ولی از ذکری که نازل کرده است- یعنی قرآن کریم - پیروی نکند، جزو اولیای شیطان به شمار می‎آید اگرچه در هوا پرواز کند و یا بر سطح آب حرکت نماید، چون در واقع شیطان او را در هوا حمل می‎کند و به پرواز در می‎آورد».


ابن خلدون در این زمینه می‎گوید: «از جادوگر هیچ کار نیکی صادر نمی‎شود و (سحر خود را) هیچ وقت در راه‎های نیک بکار نمی‎برد و صاحب معجزه هیچ شری از او صادر نمی‎شود و (معجزه را) هیچ وقت در راه‎های بد بکار نمی‎برد، گویی که این دو در اصل فطرت خود نقیض یکدیگرند، و خداوند هرکه را بخواهد هدایت می‎کند و او توانمند و باعزت است و هیچ پروردگاری جز او نیست».


3- معجزه‌های پیامبران† دارای حقیقت هستند و باطن شان مانند ظاهرشان است و هر‌چه در آن‎ها به تأمل بپردازی، بیشتر به صحّت آن‎ها پی می‎بری و اگر تمام مخلوقات تلاش کنند مانند آن را انجام دهند ناتوان خواهند شد، ولی کارهای جادوگران و تخیّلات آنان نوعی نیرنگ و چابکدستی است برای نشان دادن چیزهایی که حقیقت ندارند، و آنچه هم که نشان داده می‎شود، حقیقت ندارد. با تأمل و تحقیق می‎توان به این نکته پی برد. هرکه هم بخواهد می‎تواند جادوگری را بیاموزد و به جایگاه دیگر جادوگران دسترسی پیدا کند و کارهایی مانند آنان انجام دهد».  


قرافی هم به این موضوع پرداخته و در تفاوت میان سحر و معجزه گفته است: «تفاوت بین سحر و معجزه در این است که در جادو و طلسم چیزی خلاف عادت وجود ندارد، بلکه یک امر عادی است که طبق سنت الهی و بر اساس اسباب و مسبّبات انجام می‎گیرد، ولی این اسباب تنها برای تعداد اندکی از مردم فراهم می‎شوند مانند داروهایی که از آن‎ها کیمیا ساخته می‎شود، و گیاهانی که از آن‎ها نفتی درست می‎شود که دژها و صخره‎ها را می‎سوزاند، و از آن‎ها روغنی ساخته می‎شود که هرکس آن را بر خود بمالد، آهن او را نمی‎برد، و مانند سمندل که حیوانی است که آتش بر او تأثیر نمی‎گذارد و تنها در آتش پناه می‎گیرد. تمام این‎ها کارهای شگفت‎انگیزی هستند که به ندرت در جهان به وقوع می‎پیوندد، ولی اگر اسباب آن‎ها فراهم گردد طبق روال عادی خود واقع می‎شوند.


همچنین اگر اسبابی که خداوند طبق معمول برای جادو قرار داده است فراهم گردند، سحر تحقق پیدا خواهد کرد.


سیمیا (که نوعی سحر است) و غیر آن هم طبق اسباب عادی به وقوع می‎پیوندند، ولی کسانی که این اسباب را می‎شناسند تعداد کمی هستند. اما معجزات اسباب معمولی ندارند، پس خداوند اسبابی را در جهان قرار نمی‎دهد که دریا را ببندند و یا کوه‎ها را در هوا به حرکت در آورند و امثال آن‎. منظور ما از معجزه آن چیزی است که خداوند در جهان می‎آفریند که پیامبران† (با معاندان) روبرو شده و مبارزه می‎کنند و میان سحر و معجزه تفاوت زیادی است».  


آنچه که این دو دانشمند (جصّاص و قرافی) گفته‎اند، درست است، زیرا شبیه معجزه را نمی‎توان انجام داد و انسان از اسباب آن اطلاعی ندارد، ولی سحر دارای اسباب پنهانی است که برخی از مردم آن‎ها را نمی‎دانند ولی تعداد کمی از آن‎ها اطلاع دارند و گاهی در یک دوران شناخته نمی‌شوند اما در دوره‎های بعدی شناسایی می‌شوند.


مثلاً در قدیم برخی از کسانی که با جن ارتباط برقرار می‎کردند، جنیان «چیز شفافی مانند آب و شیشه به آنان نشان می‎دادند و آنچه را که از آنان می‎خواستند در موردش خبر دهند، برایشان در آن چیز شفاف نمایش می‎دادند و آنان به مردم خبر می‎دادند و همچنین سخن کسانی که از ولی آنان درخواست کمک می‎کردند و به وی می‎رساندند و پاسخ وی را هم برای آنان می‎بردند».


امروزه بشر توانسته است به آنچه که جن در گذشته به آن رسیده بود برسد، و دور و نزدیک آن را می‎دانند. تلفن، رادیو و ماهواره‎هایی که شبانه روز اخبار را منتقل می‎کنند باعث می‎شوند که ما از چیزهایی اطلاع پیدا کنیم که مردم در قدیم آن را نهایت سحر و جادو سحر می‎دانستند و شیاطین بندگان را با آن گمراه می‎کردند و امکان استفاده از آن‎ها را به بندگان نمی‎دادند تا زمانی که آنان را بنده خود می‎کردند.


انتقال از مکانی به مکانی دیگر با سرعت زیاد امروزی در مدت زمانی کوتاه انجام می‎گیرد ولی آنچه که شیاطین در گذشته با این سرعت منتقل می‎کردند مردم از آن شگفت زده شدند. خداوند به ما خبر داده است که شیاطین از توانایی‎های شگفت‎انگیزی برخوردارند و می‌توانند با آن در این جهان منتقل شوند و هرکه را بخواهند منتقل کنند.


    معجزه باطل نمی‌شود ولی جادو باطل خواهد شد، زیرا یک جادوگر و یا یک فرد داناتر از او می‌تواند سحرش را باطل کند، به همین علت بین جادوگران و شیاطین آنان درگیری‎ها و جنگ‌هایی رخ می‌دهد. گاهی پرهیزگاران و مؤمنان با یقینی که خداوند به آنان داده است و با آیات و دعاها و اذکاری که تلاوت می‎کنند جادوی جادوگران را باطل می‎گردانند. گاهی برخی از پرهیزکاران در محفل این منحرفان حاضر شده و آیة‎الکرسی را تلاوت کرده‎اند و جادوگر نتوانسته است چیزی را انجام دهد و گاهی هم برخی از این منحرفان در هوا پرواز کرده‎اند و وقتی که این پرهیزکاران شروع به تهلیل کرده‎اند، بر زمین افتاده‎اند.


ابن خلدون می‎گوید: در پرچم کسری که «درفش کاویانی» نامیده می‎شد وفق مئینی عددی (طلسمی که بر اساس مربع بنا شده است) زربافت وجود داشت و آن را به اشکال فلکی خاصی که برای این وفق رصد کرده بودند، در آورده بودند. اهل طلسم و اوفاق بر این باور بودند که این پرچم مخصوص پیروزی در جنگ‎هاست، و هر پرچمی که این طلسم در آن یا با آن باشد هرگز شکست نمی‎خورد.


ولی این پرچم در جنگ قادسیه افتاد همانطور که فرمانده‎ی ایرانیان رستم نقش بر زمین شد و در خاک غلتید. ایمان اصحاب پیامبر ص و تمسّک آنان به کلمه‎ی خداوند به عنوان مدد الهی با سحری که در این پرچم بود مقابله کرد و تمام گره‎های سحری آن باز شد و در برابر لشکریان ایمان پایدار نماند و آنچه که انجام داده بودند، باطل گردید.


    هر فرد، خواه جادوگر و یا فرد عادی باشد می‎تواندجادو کند و یک گروه می‎توانند بطور همزمان جادوگری را بیاموزند و آن را انجام دهند، در حالی که هیچ کس (بجز صاحب معجزه) نمی‎تواند چیزی مثل معجزه انجام دهد.


    تفاوتی که متکلّمان بر آن تکیه کرده‎اند به «تحدّی» بر می‎گردد، و آن ادعای وقوع معجزه بر اساس مدعای پیامبر ص است. متکلّمان در این زمینه گفته اند: جادوگران از مثل این تحدی بازداشته شده‎اند و نمی‎توانند چنین تحدّی را انجام دهند. وقوع معجزه هم طبق ادعای شخص دروغگو مقدور نیست، زیرا دلالت معجزه بیانگر راستگویی یک امر عقلی است، چون صفت (و ماهیت) معجزه تصدیق (و تأیید پیامبر ص است، پس اگر معجزه با دروغ هم واقع شود، شخص صادق و راستگو به دروغگو تبدیل می‎شود و این محال است، بنابراین هرگز معجزه توسط شخص دروغگو انجام نمی‎گیرد.

 

4- تفاوت بین جادو و حسد


جهت کسب آگاهی بیشتر در مشخص کردن معنی سحر لازم است که تفاوت بین جادو و حسد مورد بررسی قرار گیرد، چون برخی از مردم فرق این دو را نمی‌دانند، عرب‎ها می‌گویند: «حَسَدَهُ یَحسِدُهُ ویَحسُدُهُ حَسَدًا وحَسَّدَهُ»: یعنی حسود آرزو کرد که نعمت و فضیلت از شخص محسود گرفته شوند و به وی منتقل گردند.


و یا شخص حسود آرزو کرد که نعمت و فضیلت را از شخص محسود سلب کند.
شاعر عرب گفته است:
وترَی اللّبیبَ مُحَسَّدًا لم یجترِم
        شَتمَ الرجالِ وعِرضُه مَشتُومُ

و شخص خردمند را می‎بینی که مورد حسادت قرار می‎گیرد و با وجود اینکه به کسی ناسزا نگفته است، آبروی او مورد ناسزا گفتن قرار می‎گیرد.
جوهری گفته است: حسد عبارت است از اینکه آرزو کنی نعمت از کسی که مورد حسادت واقع شده، سلب شود و به شما داده شود. گفته می‎شود: «حَسَدَهُ یَحسُدُهُ حسُوداً».


اگر انسان آروز کند که همانند نعمتی که به دیگری داده شده است به وی هم داده شود بدون اینکه آرزوی زوال نعمت از او را بکند، این امر غبطه نامیده می‎شود. این منظور می‎گوید: «غبطه این است که انسان آرزو کند نعمتی همانند نعمتی که به دیگری داده شده است به وی هم داده شود بدون اینکه آرزوی زوال نعمت او را بکند».


انسان حسود از نفسی پلید و خشمگین برخوردار است که از دو راه در کسی که مورد حسادت واقع شده تاثیر می‎گذارد: یکی از طریق قدرت ذاتی نفس که در این صورت در محسود تاثیر می‎گذارد چه محسود غایب باشد و چه حاضر، دیگری از طریق چشم حسود، که در این صورت تنها زمانی در محسود تاثیر می‎گذارد که وی حاضر باشد و شخص حسود با چشم شر و حسادت به وی نگاه کند، چون اگر سهواً یا بطور غیرعمد به او نگاه کند تاثیری در وی نمی‎گذارد.


کسی که از طریق این نگاه پلید نشأت گرفته از اعماق درون خود دیگران را بیمار می‎کند و یا آنان را مورد اذیت و آراز قرار می‎دهد به دو دلیل به آنان ضرر می‎رساند: یکی بخاطر شدت عداوت و حسادت، چون زمانی که چشم زخم زننده دشمن خود را می‎بیند و با نفس پلید خود او را مورد توجه قرار می‎دهد به وی ضرر می‎رساند، و دیگری بخاطر شیفته شدن به چیزی که در این صورت بیننده با دیده‎ی خودپسندی و بزرگ‎بینی به چیزی نگاه می‎کند و در نتیجه روح او کیفیتی به خود می‎گیرد که در آن چیز تاثیر می‎گذارد.


ابن خلدون در کتاب «المقدمه» در مورد کسانی که با چشم زدن در دیگران تأثیر می‎گذارند گفته است: «و از قبیل این تأثیرات روحی چشم زدن است و این تاثیری است از جانب نفس شخص چشم زن هنگامی که با چشم خود ذات یا حالتی را می‎بیند و آن را نیکو می‎شمارد و در آن افراط می‎کند. از این نیکو شمردن حسدی پیدا می‎شود که با آن سلب آن چیز را از کسی که بدان متصف شده است می‎طلبد و در نتیجه این فساد او تاثیر می‎گذارد.


و این چشم زخم رساندن یک امر فطری است و تفاوت آن با دیگر تاثیرات نفسانی در این است که صدور این چشم زخم یک امر فطری و طبیعی است و هیچ وقت تخلف نمی‎کند و در اختیار صاحب آن نیست و نمی‎تواند آن را کسب کند، ولی تاثیرات دیگر اگرچه بعضی از آن‎ها اکتسابی نیستند ولی صدور آن‎ها به اختیار فاعل آن‎هاست و قوه‎ای که در‎ آن‎ها هست فطری است نه خود صدور تاثیر آن‎ها. به همین علت (فقها) گفته‎اند: کسی که با سحر دیگری را بکُشد کشته می‎شود ولی کشنده‎ی با چشم زخم کشته نمی‎شود و این تنها بدین علت است که این کار در شمار اعمال اختیاری وی نمی‎باشد که بخواهد آن را انجام دهد یا ترک کند بلکه وی در صدور آن عمل مجبور است».


جادوگر و حسود هردو در اینکه در صدد شر و بدی هستند مشترک‌اند ولی حسود با طبیعت و نفس و کینه‌ای که نسبت به محسود دارد درصدد شر است در حالی که جادوگر با علم و کسب و شرک و یاری گرفتن از شیاطین به دنبال شر می‎رود.


شیاطین حسود و جادوگر را یاری می‎دهند، ولی حسود را یاری می‎نمایند بدون اینکه از شیاطین یاری بخواهند در حالی که جادوگر از شیطان می‎خواهد که او را یاری کند و چه بسا او را بجای خدا بندگی کند تا نیاز او را برآورده سازد.


خداوند هم در سوره‌ی فلق پناه بردن به خداوند از شر حسود و جادوگر را در کنار هم قرار داده و فرموده است:
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ٣ وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِی ٱلۡعُقَدِ٤ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ٥﴾ [الفلق: 1-5].
«بگو پناه می‎برم به خدای سپیده‎دم، از شر هرآنچه خداوند آفریده است. و از شر شب آنگاه که کاملاً فرا می‎رسد، و از شر کسانی که در گره‎ها می‎دمند، و از شر حسود آنگاه که حسد می‎ورزد».


پناه بردن به خدا از این دو شر، شامل هر شرّی می‎شود که از جانب شیاطین انس و جن انجام می‎گیرد، بنابراین سرچشمه‌ی حسد و جادو هردو شیاطین انس و جن می‌باشند.


آیه‎ی ﴿وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ٥﴾ بیانگر این است که برای حسود شرّی است که با آن فرد مورد حسادت را اذیت وآزار می‌نماید. بنابراین برای هیچ کس جایز نیست که مدعی شود حسود هیچ تاثیری بر فرد مورد حسادت نمی‎گذارد و به او هیچ ضرری نمی‎رساند. در این دوران حیواناتی از خشکی و دریا را می‎بینیم که با اشعه‎ای که از چشم یا بدن آنان پیدا می‎شود می‎توانند دیگر حیوانات را بکشند، پس چگونه نباید برخی از انسان‎ها دارای نیرویی باشند که بتوانند با آن دیگران را مورد اذیت و آزار قرار داده و یا به آنان ضرر برسانند.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی